احسان زیورعالم
“عامل زونا بیماری دیگری است. انسانی که روزی مبتلا به آبلهمرغان شده، باید در انتظار مبتلا شدن به زونا باشد. ویروس موذی آبلهمرغان خودش را به شاخ قدامی نخاع میرساند تا روزی، با یک شک، یک اتفاق، یک نقص ظهور کند. او میتواند بیمار را از پا درآورد. او از خود بیمار است. او همیشه همراه او بوده و چیزی جدا از او نیست. او همان «از ماست که برماست.»
طوفان نهان قدرتی در «زونا» مردی را به تصویر میکشد که جرم ابتداییش محصول همخوابگی با یک زن است. زن از او شکایت کرده که جنین درون رحم از آن مرد است؛ اما آزمایش نشان میدهد مرد قدرت باروری ندارد. مرد فرزندی در خانه دارد. شک بر او چیره میشود. این همان شُک است، شُکی که به شَک منتج به یقین بدل میشود. او در خانه ردپای ویروس زونا را مییابد. لباسها و اسباببازیهایی که او در خریدشان نقشی نداشته است. آبلههای سرریز میکنند و وجود مرد را فرامیگیرند. او باید انتقام بگیرد؛ ولی از چه کسی؟ «از ماست که برماست»
خیانت در حیطه زناشویی در ادبیات و هنر همواره با بشر بوده و گویی این فکر لعنتی تمایلی ندارد دست از سر بشر بردارد. این مهم برای ادبیات و هنر ایران نیز مستثنی قائل نشده است؛ با این تفاوت که خیانت در زناشویی در ادبیات گذشته چندان هم خود را درگیر اخلاقیات نمیکند. در «ویس و رامین» خیانت ویس به همسرش مذموم شمرده نمیشود؛ بلکه عشقی است آتشین که سراینده اشعار آن را حق او میداند و پایان عشق نیز وصال است.
اما جهان آثار هنری امروز ایران، همانند «زونا» خیانت را در قالبی ناتورالیستی میبینند. بوی توارث میدهد. شما گناه میکنید و مورد گناه واقع میشوید. دنیای برای قهرمانان اثر دار مکافات است. قهرمان در این دنیای نکبتزده اسیر است. پس هر چه پیش میرود بیشتر در سیاهی گناهان خود غوطه میخورد.
در سکانس نهایی فیلم مرد فاسق زنش را از مرگ میرهاند، او را کتک میزند و درون قایقش ولو میشود. آب محاط بر قایق رنگ کثافت میدهد. دو مرد گناهکار هر دو در قایق ولو شده، آنان تعامد گناهان خویش هستند. در آن هوای مهگرفته تالاب انزلی خود را در یک جهان دترمینستی یافتهاند. این تقدیری است که هر چه پیش روند بیشتر داس دروگرش دامنگیرشان میشود.
«زونا» همانند بسیاری از فیلمهای مشابهش ساکت است. قهرمانش حرفی برای گفتن ندارد. او تنها دست به عمل میزند. بیماریش مدام در حال پیشرفت است. وجودش را فراگرفته و درد هلاکش میکند؛ اما مردانگیش نمیگذارد که از درد بگوید. باید دست به عملی بزند. باید خودش را از بیماری خلاص کند. خلاصی نیز در یک عمل خشونتآمیز است. باز به «ویس و رامین» مقایسه کنید. رامین نامهنگاری میکند، از صحنه جنگ میگریزد، به جای تعقیب مردان در پی معشوق است.
جهان عوض شده است. در گذشتهای که خیانت سرنوشتش مرگ حتمی بود، با شاعرانگی توصیفش میکردند. در امروزهای که قبح مسئله شکسته شده، شعر از بیانش قاصر شده است. همه چیزش گرفته و زننده است. انگار میل به گذشته وجود دارد؛ ولی ممکن نیست. پس هنرمندی چون نهان قدرتی توانش را در تصویر خلاصه میکند تا در داستان، داستانی که میتوانست روایتش شاعرانه باشد. روایت مخدوش میشود و فدای تصویر میشود. تصویر چشم ما را نوازش نمیکند، خراش میدهد. ما نیز شریک بیماری میشویم. ما نیز مبتلا به زونا میشویم و با خودمان میاندیشیم که «زونا» چقدر شبیه به «زنا» است. همه چیز در یک مصوت تغییر میکند، همانند سرنوشت آدمهای فیلم.”
سیوچهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران ۲۵ تا ۳۰ مهرماه به دبیری سیدصادق موسوی در پردیس سینمایی ملت در حال برگزاری است.
