عباس روزبهانی
فیلم با دور شدن از خانه، آغاز و با رسیدن به خانهای دیگر به پایان میرسد. دختری جوان به اسم فروکیج برای یافتن مکانی که به آن تعلق دارد، سفری را با پدرخوانده خود شروع میکند و در مسیر سفرش با افردای همصحبت میشود که به نوعی گویی خودش دوست دارد آن سخنان را بشنود. فیلم آنقدر صمیمی است که انگار ما نیز درون قایقی هستیم که آنها با آن در سفرند. فیلمساز به زیبایی مکانها را به تصویر میکشد و حسی را که شخصیت فیلم از دیدن این مکانها به دست میآورد را به ما نیز منتقل میکند.
این فیلم، از دو نوع روایت در ساختارش بهره میبرد. روایت اول مسیری است که دو کاراکتر اصلی طی میکنند و به تعبیری خودشان سوژه اصلی یک فیلم مستند هستند. روایت دوم، تمام آن چیزهایی است که در مقابل دوربین دختر قرار میگیرند که چیزی نیست جز سرگذشت و ناگغتههایی مشترک؛ بین خودش، پدرخواندهاش و آن افراد. این دو شکل از روایت آنقدر خوب از کار درآمده است که هر یک در دیگری به درستی تنیده شده بیآنکه هیچ یک از این روایتها از فیلم بیرون بزند. فیلمساز که توانسته به شخصیتهای فیلمش به خوبی نزدیک شود در هر دو روایت به شخصیتهای فیلمش آنقدر نزدیک شده که حضور دوربین احساس نمیشود و فاصله سوژه و مخاطب به حداقل میرسد در نتیجه ما به عنوان مخاطب آنها را قابل لمس و خودمانی شاهدیم. آنها بیهیچ خودسانسوری از دغدغههاشان که مرتبط با دغدغه فورکیج است حرف میزنند. فیلم سفری است برای خودشناسی، هرچند فورکیج اصالتاً اهل هلند است اما به فرانسه، به جایی که در آن زندگی میکند نیز تعلق دارد. او در این مسیر که حالا تجربه و شناخت بیشتر را به دست آورده است پدرخواندهاش را یک پدر واقعی میپندارد.
سیوچهارمین جشنواره فیلم کوتاه تهران ۲۵ تا ۳۰ مهرماه به دبیری سیدصادق موسوی در پردیس سینمایی ملت در حال برگزاری است.
