عباس روزبهانی
فیلمی که با استفاده خلاقانه از تدوین، صدا، موسیقی و افکتهای صوتی و همچنین سکوت، یک فیلم مستند را به یک فیلم انتزاعی نزدیک میکند. استفاده از این عناصر به دور از شیوههای نسبتاً مرسوم مستند منجر به تبدیل این فیلم از یک مستند صرف به یک فیلم انتزاعی میشود که با مفهوم و معنای فیلم ارتباط پیدا میکند و آن مفاهیم نهفته در دل فیلم را تقویت میکند. در جایی در بریتانیا روی یک تپه، پیکرتراشان بلوکهای گرانیتی ۵ متری را با الهام از قدیسان زمانهای قدیم تراش میدهند. هزار تندیس تا همیشه در این مکان برافراشته خواهند ماند. در انسان، میل به جاودانگی و جاودانه شدن موج میزند و هیچ مرز زمانی و مکانی را نمیشناسد همچنان که از هزاران سال پیش شاهد پیکرتراشی و سنگ تراشی و دیگر مواردی از این قبیل بودهایم. فیلمساز در این فیلم همین مسأله را به شکل یک فیلم مستند انتزاعی به تصویر میکشد و کارگردان با گروه پیکرتراش از زمان آغاز فعالیت آنها تا به پایان رساندن کارشان همراه است و وقایع را از دید یک فیلمساز ثبت میکند. فیلم به جای آنکه به دلیل انجام چنین کاری بپردازد و با مصاحبه و گفتگو فیلمش را روایت کند خود با انتخاب شیوه روایتش گویی مراسمی آیینی را به تصویر میکشد. ما در این فیلم حتی شاهد راوی و یا صدای خارج از قاب آن نیستیم. حتی کلامی از سوی کاراکترهای فیلم جاری نمیشود و اینگونه است که فیلم با تصویر، صدا و موسیقی حساب شده که ریتمی درخور و حماسی به آن میدهد از سطح به عمق حرکت میکند و تأکید فیلمساز و مکث دوربین بر روی چهرهها و اشیاء حالتی ماورایی را القا مینماید.
