احسان زیورعالم
زنی در آستانه فروپاشی است. این فروپاشی به تصویر کشیده نمیشود. برایش یک کورسوی امید باقی مانده است، آنکه پدرش او را خوشبخت بداند و در آرامش بمیرد. پس تنها راهی که به ذهنش خطور میکند یاری جستن از خواستگار قدیمی است، این آغاز یک ماراتن انسانی است. یک پرسش به تصویر کشیده میشود. آیا کسی که روزی مرا دوست داشته، با وجود داشتن همسر، مرا کماکان دوست دارد؟
«سایه فیل» گویی قرار است این ماراتن را در چند دقیقه کاوش کند. چنین کاوشی یک دوراهی بزرگ پیشروی فیلمساز و داستانش میگذارد. یا باید به خشونتی دردناک، پسزدنی آزاردهنده روبهرو شود که شاید خدشهای بر تصور عاشقانه مخاطب وارد کند یا آنکه به فاز سانتیمانتالیسم ورود شود و حتی متهم به ترویج خیانت شود. پس کارگردان بر سر این دوراهی، خود را در موقعیت آفرینش راه سومی میبیند. این راه سوم شاید «سایه فیل» باشد.
«سایه فیل» برخلاف بیشتر فیلمهای جشنواره تهران به سراغ تک شخصیتهای ساکت، رها، پرسهزن، عصبی و افسرده نرفته است. فیلم در محاصره آثار شخصیتمحور جشنواره، بیشتر بر پایه یک ایده یا بهتر است بگوییم یک میتوس نهاده شده است. ایدهای که در ابتدای متن بدان اشاره شد. در این ایده تمرکز نمایش بر دو شخصیت است، شخصیتهایی که قرار است همپای یکدیگر پیش روند. آنان در یک ماراتن عاشقانه گیر کردهاند. دوربین روایتگری را به زن میسپارد. او همه چیز را ثبت میکند؛ حتی استرسها مرد را. مرد به نظر واهمه دارد با کسی که روزگاری دوستش داشته دیده شود. زن از بودن با مرد رضایت دارد. این یک وضعیت تناقضآمیز است.
مرد از بودن با زن لذت میبرد و این لذت توأم با هراس است. به نظر جای زن و مرد تغییر کرده است. زن در کنار مرد احساس آرامش میکند. همه چیز روی خط ایده پیش میرود. پدری که راضی شده، خانهای که اجاره شده و در نهایت تاکسی که گرفته شده است. زن روزش با مرد به خوبی و خوشی سپری شده است، پس بودن بیش از این به صلاح نیست. یک بدرود ساده و هزینه تاکسی که به دور از چشم مرد روی داشبورد گذاشته میشود. زن قرار است در فراغت از این دیدار مهیج در شهر پرسه زند. آیا راه سوم آرمان خوانساریان خوب از کار درآمده است؟ آیا او از درراهی خشونت و خیانت گریخته است یا راهی ناب خلق کرده است؟
شاید در نگاه اول او موفق به این مهم شده است؛ اما یک پرسش: آیا رویه دو شخصیت در بطن داستان انفعالی نیست؟ آیا روش کار تا دم چشمه بردن مخاطب و تشنه برگرداندن نیست؟ میتوانیم بگوییم آنچه آرمان خوانساریان انجام میدهد آشناییزدایی باشد. دامنه آن را نیز افزایش میدهد. صاحبخانهای که خانوادهاش در کانادا زندگی میکنند، واحد اجارهای را به پاتوق خود بدل کرده است. در آن لبی تر میکند و کامی از قلیان میگیرد؛ اما او لات و لاابالی نیست. کمی هم شاعرمسلک است. او انفعالی ویژه دارد. او کبریتی بیخطر است و زن و مرد آن را درمییابند. آنان همه کبریت بیخطرند. در جهان «سایه فیل» همه کبریت بیخطرند.
پیشفرضمان این میشود. همه به هم اعتماد دارند. پدر به دخترش که خواستگار جعلی معرفی میکند. زن به صاحبخانهای که علی القاعده مردود است. مرد به زن مبنی بر اینکه برای همسرش احترام قائل است و در نهایت مرد. مرد مردد است. میان داشتن و نداشتن معشوق سابق. زن با دادن پول این وضعیت را پاره میکند؛ ولی پرسش: آیا مرد نمیتوانست زودتر از اینها زن را رها کند؟ او که چنین خونگرم و شاد است، دوستان دیگری برای وقت گذاشتن ندارد؟ مرد جایی است که نشان میدهد دیوار این اعتماد فانتستیک هم تَرک دارد. تَرکی که دیده نمیشود. میماند با جدایی زن و مرد.”
سیوچهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران ۲۵ تا ۳۰ مهرماه به دبیری سیدصادق موسوی در پردیس سینمایی ملت در حال برگزاری است.
